جواد عزتی بازیگر سریال «دردسرهای عظیم» درباره این سریال به گفتوگو پرداخت.
به گزارش آیفیلم به نقل از روزنامه همشهری، جواد عزتی بازیگر نقش «لطیف» در سریال دردسرهای عظیم در خصوص این سریال و نقشهای متفاوتش به گفت و گو پرداخت که در ادامه میخوانید:
شما بازیگری هستید که حضور در مدیوم های مختلف را تجربه کرده است، از کار جدی گرفته تا کمدی. فازتان برای انتخاب این نقش های متفاوت کلا چی بوده؟
من از سال 75 وارد تئاتر شدم و 8-7 سالی فقط کار تئاتر می کردم. الان هم اولویتم کار خوب است؛ کاری که آدم بتواند هنرش را در آن ارائه دهد و حالش خوب باشد. بعضی وقت ها می بینی بازیگرها، بازیگرهای خیلی خوبی هستند ولی چون در کارهای بد بازی کردند، دیگر هیچ وقت دیده نشدند؛ به همین خاطر من سعی می کنم در کار خوب حضور پیدا کنم. یعنی حداقل کار خوبی انجام بدهم و کاری باشد که مردم دوست داشته باشند. مردم ما در دیدن، آدم های باهوشی هستند. این جوری نیست که دائم فانتزی دوست داشته باشند یا دائم کار اشک آور بپسندند. برای همین سعی می کنم جوری کار کنم که آنها هم دوست داشته باشند.
واقعا نظر تماشاچی برایتان معیار تصمیم گیری و انتخاب نقش است؟
– بله، چون اصل کار تماشاچی است. اصلا ذات هنر با مخاطب است. اگر نتوانی با مخاطب ارتباط برقرار کنی؛ یعنی هنر اصلا شکل نگرفته، انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده. کوچکترین کارهای روزمره ما از آشپزی تا چیدمان خانه می تواند عرضه کننده هنر باشد، در صورتی که مخاطب داشته باشد؛ یعنی یک نفر دومی باشد که به شما بگوید «احسنت، آفرین» و هنر شما دیده بشود، وگرنه تا قبل از آن یک کار روزمره بوده و این نکته در مورد همه هنرها صدق می کند.
لیست کارگردان هایی که تا امروز با آنها کار کرده اید خیلی متنوع است. فضای کاری بعضی هایشان از زمین تا آسمان با هم فرق دارد؛ چنین اتفاقی چطور در رزومه کاری شما شکل گرفته؟
من باید خدا را شکر کنم که توانسته ام تا امروز با کارگردان های مختلف کار کنم چون در ایران این اتفاق به راحتی برای بازیگر نمی افتد؛ مثل کسی که با آقای اسعدیان کار می کند دیگر از سمت آقای مدیری پیشنهاد دریافت نمی کند یا مثلا کسی که با مهران مدیری کار می کند، دیگر کمال تبریزی یا هومن سیدی به او پیشنهاد کار نمی دهند. حالا یا از خوش شانسی من بوده یا از زرنگی من (می خندد)، فکر می کنم برای یک بازیگر اتفاق خیلی خوبی است که بتواند کار کردن با کارگردان های مختلف و متنوع را تجربه کند، چون به این ترتیب با نگاه های مختلف آشنا می شود و من خودم کیف می کنم از این قضیه؛ در غیر این صورت، همه چیز تکراری می شود و نوآوری دیگر معنی نمی دهد.
جواد عزتی در چه سریالهایی بازی کرده است؟
خودتان چقدر در تغییر و تحول کاراکترتان نقش داشتید؟ مثلا جایی نبود که با بعضی رفتارهای لطیف که در فیلمنامه تعریف شده بود، مشکل پیدا کنید؟
من خیلی معتقدم بازیگر باید در خدمت قصه ای که کارگردان روایت می کند باشد، همانطور که کارگردان هم در خدمت قصه ای است که نویسنده آن را نوشته. برای همین سعی می کنم تفکری که پشت کاراکترم وجود دارد، از هیچ جای فیلمنمه بیرون نزند. حتی این موضوع ممکن است باعث شود کمتر دیده بشوم ولی اینطور خیالم راحت است در یک کار خوب بازی کرده ام و برایم دلنشین تر است بگویند در این فیلم خوب، جواد عزتی هم حضور داشت تا اینکه بگویند جواد عزتی خیلی خوب بود.
اما واقعیت این است که دردسرهای عظیم این جواد عزتی است که حضور پررنگی دارد و توانسته بخش وسیعی از مخاطبان سریال را با خودش همراه کند.
این نظر لطف شما و مردم است اما من در سریال دردسرهای عظیم هم سعی نکردم تماشاچی به خاطر کمدی یک کاراکتر قصه را ببیند و دنبال کند. سعی کردم در خدمت کار باشم و تماشاچی قصه این کاراکتر (لطیف) را دنبال کند. به نظرم این چیزی است که تماشاگر امروزی بیشتر می پسندد تا اینکه احساس کند دارد گول می خورد و فیلمنامه هیچ قصه ای ندارد و صرفا این کاراکترها هستند که دارند او را دنبال خودشان می کشانند. هر قدر هم یک سریال کستینگ عالی داشته باشد، اگر تماشاگر احساس کند دارد گول می خورد، سریع پس می زند.
تکیه کلام هایی که لطیف در سری اول استفاده می کرد، این بار خیلی کمرنگ شده و تکیه کلام های جدید جایشان را گرفته اند در حالی که این همان کاراکتر است و تغییری نکرده، خودتان چه ترفندی پیدا کردید که این راکورد حفظ بشود؟
– هیچ وقت از قبل به این که چه تکیه کلامی استفاده کنم، فکر نمی کنم. به نظرم تکیه کلامی که از قبل به آن فکر شده باشد، اصولا توی دهان ها نمی افتد. خود کاراکتر در موقعیتی قرار می گیرد که یکدفعه یک چیزی از دهانش بیرون می آید؛ یعنی خیلی اتفاقی است.
حتی یادم می آید اولین باری که تکیه کلام «ای بابا» را در دردسرهای عظیم استفاده کردم لحظه ای بود که کاراکتر فرحان (که آقای هاشمی نقشش را بازی می کنند) را می خواستم بلند کنم ولی سرش از زیر ملافه می زد بیرون و من می ترسیدم، منتها از جنس ترس با حیای لطیف، چون لطیف ذاتا آدم باحیایی است و من هم باید به یک شکلی عکس العمل نشان می دادم که اگزجره و غلو شده نباشد؛ برای همین در آن لحظه تنها چیزی که از دهانم بیرون آمد این بود که «ای بابا… ای بابا!!… ای بابا!!!!». خودش اتفاق افتاد و تا آخر سری اول هم استفاده شد. الان کمتر استفاده می شود و به جایش تکیه کلام های جدید به کار می برم چون مردم دیگر با آن کاراکتر آشنا شده اند و می شناسندش. من هم از پیش زمینه سوءاستفاده می کنم و تکیه کلام های قبلی را کمتر به کار می برم.
م ن/ س م